قبلی
بعدی

رشد پس از تروما در زنان مبتلا به سرطان پستان (نوعی پاسخ به تروما)

تألیف : شیدا ذکائیه

رشد پس از تروما در زنان مبتلا به سرطان پستان (نوعی پاسخ به تروما)

تألیف: شیدا ذکائیه

 

همه‌ی ما در زندگى با حوادث غم‌انگيزى مواجه شده‌ايم كه معنى زندگى را براى هميشه در نظر ما تغيير داده است و هر كدام به نحوى تلاش كرده‌ايم با پشت سر گذاشتن تأثيرات عاطفى آن، با آن رو به رو شويم. تحقيقات روان‌شناسى و عصب‌روان‌شناسى در دهه‌هاى اخير نشان داده است كه تجربه‌ی تروما و استرس پس از سانحه (PTSD)، نه تنها پديده‌اى جهانى است، بلكه لازمه‌ی زندگى نرمال و رشد سالم است (هجس[1]، ٢٠١٥).  تروما احساس سهمگين در هم شكسته شدن است كه موجب زخمى شدن روان می‌شود و رنج و پريشانى بلافاصله پس از آن حادث می‌گردد.

 از نظرلاپلانش[2] و پونتالیس[3] (1985) تروما اتفاقی شدید و سهمگین در زندگی فرد است که روان فرد توان و امکان پاسخ‌گویی مناسب به آن را ندارد و باعث تغییر و دگرگونی پایدار در ساختار روان می‌شود.

از زمانی که فروید به نقش تروما در شکل‌گیری بیماری‌های روانی توجه کرد، غالباً پیامدهای منفی آن مرکز توجه آسیب‌شناسی روانی قرار داشته است. همچنین روان‌شناسی معاصر نیز به طور دایم رابطه‌ی بین تروماهای کودکی و بیماری‌های مختلف خلقی، اضطرابی، تجزیه‌ای، رفتارهای خشونت‌بار، اعتیاد و غیره را مورد بررسی قرار داده است. هر چند در سال‌های اخیر توجه روان‌کاوی به مبحث تروما بیشتر و بیشتر می‌شود، اما بیشتر مطالعات به جنبه‌های منفی و رابطه‌ی آن با بیماری‌های روانی توجه می‌کنند و تعداد کمی به جنبه‌های مثبت احتمالی آن، همچون رشد، افزایش تاب‌آوری ، تحمل ابهام و انعطاف‌پذیری روانی توجه می‌کنند. از این رو مطالعاتی از این دست به نظر لازم و ضروری است.

يك حادثه‌ی ناگوار مانند تشخيص بيمارى سرطان كه تهديد كننده زندگى است، انسان را با بزرگ‌ترين اضطراب وجودى خويش يعنى مرگ، مواجه مى‌سازد. سرطان براى خيلى از افراد، همچنان به معنى مرگ قريب‌الوقوع است و بنابراين بروز احساساتى مانند ترس و وحشت، پديده‌اى بسيار شايع و طبيعى است. شواهد نشان می‌دهد بيماري‌هاى تهديد‌كننده‌ی زندگى مانند سرطان را می‌توان بر اساس معيارهاى DSM، به عنوان عامل ايجاد‌كننده‌ی اختلال استرس پس از سانحه در نظر گرفت (مهرنت[4] و كخ[5]، ٢٠٠٧).

از روزگاران قديم اين عقيده وجود داشته است كه وقوع حادثه‌ی سخت براى انسان موجب دست‌يابى به نوعى از رشد می‌شود.  تدسچى[6] و كالهون[7] در سال ١٩٩٦ يك مدل تجربى از تغييرات مثبت پس از ضربه‌اى ارائه دادند. بر اساس اين مدل نظرى رويدادهاى منفى زندگى مانند تجربه‌ی داغ‌ديدگى، جنگ، تجاوز، حوادث و بيمارى‌هاى مزمن، تحت شرايط خاصى می‌تواند منجر به نتايج مثبت شود. از این امر تحت عنوان رشد پس از آسيب (Post Traumatic Growth) ياد مى‌شود. در اصطلاح پزشكى، رشد پس از آسيب به استخوان‌هايى گفته مى‌شود كه در نقطه‌ی التيام يافته پس از شكستن، بسيار ضخيم و قوى می‌گردند (ضرغام حاجبى، ١٣٨٨).

در ادبيات تروماشناسى[8] اين اصطلاح به معنى تغيرات مثبت روان‌شناختى است كه از طريق كشمكش با حادثه‌ی تنش‌زا و ساخت فلسفه‌ی جديد در زندگى حاصل مى‌شود. هر چند ممكن است اين رشد تجربه‌ی آسيب را در فرد خنثى نكند، ولى موجب مى‌شود كه افراد به معنى جديدى در زندگى دست يابند كه آنها را به سمت تغييرات فردى مثبت سوق دهد. اين تغييرات را مى‌توان در پنج مقوله تقسيم‌بندى نمود كه شامل موارد زیر است: تغييرات ادراك شده از خود[9]، تغيير در رابطه با ديگران[10]، معنويت افزايش يافته[11]، تغيير در فلسفه‌ی زندگى[12]، افزايش هشيارى در مورد امكانات قبلى[13]، افزايش اندريافت از زندگى[14] (گروباخ[15] و رسیك[16]، ٢٠٠٧، تدسچى و كالهون، ٢٠٠٤).

اصطلاح رشد پس از آسيب در ادبيات روان‌شناسى موضوعى است كه در پانزده سال اخير مطرح شده است ولى اين ايده كه پس از يك دوره درد و رنج روحى، امكان تغيير مثبت وجود دارد، مسئله‌ی جديدى نيست. اين مفهوم براى اولين بار توسط مذاهب مختلف جهانى مانند بودا، مسيحيت، هندو، اسلام و يهوديت مطرح شده است (ارورك[17] و آلت ماير[18]، ٢٠٠٨، تدسچى و كالهون، ١٩٩٥).

امكان تغيير مثبت در كشمكش با بحران‌هاى زندگى در نوشته‌ی يونانيان باستان، فيلسوفان و جامعه‌شناسان ديده شده است. در ميان نظريه‌هاى روان‌شناسى، بيشترين توجه را رويكرد روان‌کاوی و روان‌کاوی وجودى به اين موضوع مبذول داشته است (يالوم[19]، ١٩٨٠). ولى در دهه‌هاى اخير اين موضوع و نحوه‌ی رخ دادن آن بيش از پيش مورد توجه روان‌شناسان با رويكردهاى مختلف قرار گرفته است (پارك[20]، ٢٠١٠).

مطالعه‌ی حاضر در پى اندازه‌گيرى رشد پس از آسيب در زنان مبتلا به سرطان پستان است. جامعه‌ی مورد بررسى زنان مبتلا به سرطان پستان شهر تهران در سال ۱۳۹۴ بودند. نمونه متشكل از ٩٠ زن بود كه حداقل ٢ سال از تشخيص قطعى سرطان در آنها گذشته باشد و حداقل تجربه‌ی يكى از روش‌هاى درمانى (شيمى‌درمانى، پرتو‌درمانى و جراحى) را داشته باشند و همچنین نرسيدن به مرحله چهارم بيمارى.

ابزار به كار رفته در اين پژوهش پرسش‌نامه ٢١ سؤالی رشد پس از آسيب بوده است و از روش همبستگى استفاده شده است. نتايج اين مطالعه بيانگر آن است كه با وجود محدوديت‌هاى وجودى كه بشر به ناچار با آن رو به رو است، همواره می‌توان از دل مرگ و تجربيات ناگوار به زندگى پل زد و حتى پر بار‌تر از گذشته آن را تجربه نمود. با وجود اينكه تحت شرايط خاصى رشد پس از آسيب قابل پيش‌بينى است، همواره و تا هميشه جاى زخم باقى خواهد ماند تا روايت‌گر داستان شخصى فرد باشد.