نقش کلام و کاربرد گفتمان در روابط بینفردی
تألیف: شیدا ذکائیه
زندگی امروزه ما توسط کلمات احاطه شده است. حضور و تأثیر کلام در زندگی بشر امروز تا حدی بدیهی و حیاتی است که حتی کمتر کسی ممکن است به نحوهی شکلگیری و کارکرد آن توجه کند. یک انسان اجتماعی در طول روز بارها و بارها از کلمات و عبارات مختلف برای بیان احساسات، خواستهها و نیازهای خود استفاده میکند و حتی نمیتواند زمانی را متصور شود که کلامی وجود نداشته است.
بدیهی است که نیاز به ارتباط در انسان یک نیاز اولیه و حیاتی است چرا که توانایی ارتباط، لازمهی بقا است. همچنین یکی از اضطرابآورترین احساساتی که انسان میتواند تجربه کند احساس تنهایی و درماندگی در دنیایی وحشی است. چنین وحشتی همه نیروهای انسان را بر آن میدارد تا در راستای برقراری ارتباط با دیگری قدم بردارد. هرچند همهی موجودات به نحوی و در سطوح مختلف برای زنده ماندن و بقا با یکدیگر در ارتباط هستند و روش ارتباطی خاص خود را دارند، با این حال هیچ کدام از این روشهای ارتباطی ظرافت و انعطافپذیری را که مشخصهی رابطهی انسانی است، ندارند (دکان[1]، 1997).
همهی سیستمهای ارتباطی صرف نظر از اینکه چقدر ساده یا پیچیده باشند بر اساس یک سری قواعد و اصول مشترک عمل میکنند و مجموعهای از علایم و پیامها را از مبدأ به مقصد مورد نظر میرسانند. برای مثال تورم و منبسط شدن شکم آبنوس ماده این پیام را به آبنوس نر میرساند که تخمک او در حال حاضر امکان باروری را دارد و زمانی مناسب برای جفتگیری است )تین برگن[2]، 1952). یا گونهای از میمون که در شرق آفریقا سکنی دارد از نوع خاصی آوای هشداردهنده برخوردار است که نشاندهندهی نزدیک شدن شکارچیان اصلی او یعنی پلنگ، عقاب یا مار است و میمون دیگر در پاسخ به این صدا به بالای درخت میرود و خود را از خطر نجات میدهد )سیفرت[3]). همان گونه که در مثالهای بالا نیز واضح است، زبان موجب بروز نوع خاصی از سازگاری با محیط و بقای موجودات میشود.
زبان همچنین امکان دستیابی به سیستم ارتباطی را برای بشر فراهم ساخته است که قابلیت معنایی[4]، تولیدی[5] و جابه جایی[6] دارد.
– ویژگی معنایی بدین مفهوم است که نشانهها جای چیزها را میگیرند.
– ویژگی تولیدی به مولد بودن زبان اشاره دارد. تمام زبانهای انسانی از این قابلیت برخوردار هستند که مجموعهای بیانتها از پیامها را از طریق نشانههای زبانی بیانتها، انتقال دهند. زبان به سمبلها این اجازه را میدهد که دوباره و چند باره با یکدیگر ترکیب شوند و معناهای جدیدی تولید نمایند. برای توضیح بیشتر، هر شخصی که به زبانی مسلط است، کلماتی را تولید مینماید که خاص آن شخص است، با این حال برای شخص دیگری که به همان زبان مسلط است، فوراً قابل فهم است. چنین خاصیتی در سایر روشهای ارتباطی بین موجودات وجود ندارد. یعنی آوای هشداردهندهی میمون به یک نوع مشخص و ثابت محدود میشود و اگر به نحوی عوض شود، پیام مورد نظر انتقال داده نمیشود یا این امکان وجود ندارد که مشخص کند شکارچی تهدیدکننده چه حیوانی است، برای مثال مار است یا عقاب.
-ویژگی جابهجایی، بدین معنا است که زبان این امکان را به ما میدهد، که در مورد چیزهایی صحبت کنیم که محدود به زمان و مکان نیستند یا حتی ساخته تخیلاند (کراس[7]، 2002).
برتراند راسل می گوید؛ مهم نیست که یک سگ چه اندازه بلیغ و فصیح پارس کند، او همچنان نمیتواند به ما در مورد پدرش بگوید که چه اندازه فقیر و چه اندازه درستکار بود.
توانایی زبان در تولید تعداد بی انتهایی پیام های معنایی که تنها به اینجا و اکنون نیز محدود نیست و ترکیب آن با توانایی شناختی موجب تاثیر گذاری و کاربردی بودن آن می شود.
افراد در تلاش برای برقراری رابطهی کلامی در مکالمهای شرکت میکنند که شامل انتقالدهندهی پیام و دریافتکنندهی پیام است. این پیامها میتواند حاوی معانی ساده یا گسترده و پیچیده باشد. وقتی پیامی از جانب فرستنده بیش از یک منظور داشته باشد، گوینده در چندین سطح در حال برقراری رابطه است که حتی میتواند بدون آگاهی فرد صورت گیرد. این سطوح استنباطی شامل ارتباط کلامی و آگاهانه، ضمنی و ناخودآگاه است. همانگونه که گوینده در این سه سطح میتواند پیامی را انتقال دهد، مخاطب نیز میتواند در سطوح مختلفی آن را دریافت نماید. بر این اساس هر فردی به گونهای خاص به یک پیام واحد پاسخ خواهد داد. اشتباه در دریافت منظور، زمانی روی میدهد که شخص گوینده و مخاطب، پیام را در دو سطح متفاوت از یکدیگر دریافت نمایند که به نحوی موجب شکلگیری ارتباط معیوب شود. چرا که پیام آنگونه که فرستنده قصد داشته انتقال نیافته است. از نشانههایی که میتوان حدس زد در شخص در حال برقراری مکالمه و ارتباطی معیوب است، می توان به احساس خستگی، ملال، ناکامی، بیصبری، رنجش و خشم در طرفین اشاره کرد (سیموند، 1962).
مبحث دیگری که لازم است به آن توجه شود، مد نظر قرار دادن دیدگاه و باورهای افراد در ارتباط است، چرا که درک سادهترین و پیش پا افتادهترین مفاهیم زبان، تحت تأثیر باورها، احساس و فکر شخص است. همان طور که راجر براون روانشناس اجتماعی میگوید: ارتباط مؤثر زمانی رخ خواهد داد که فرد دیدگاه مخاطب را به طور واقعبینانهای مد نظر قرار دهد و احساسات وی را حین مکالمه همواره در ذهن خود تجسم نماید (براون[8]، ۱۹۶۵).
درست است که درنظر قرار دادن احساسات و علایق مخاطب نقش اصلی را در یک مکالمه مؤثر بازی میکند، با این حال این کار همیشه هم به سادگی امکان پذیر و قابل دستیابی نیست. در مطالعهای که توسط پیاژه بر روی خودمحوری کودکان صورت گرفت، نشان داده شد که توانایی در نظر گرفتن دیدگاه دیگری در مراحل رشدی بسیار مهم و تعیینکننده است و نشاندهندهی رشد ذهنی و شناختی کودک است. کودکان در این مرحله نمیتوانند خود را از دیدگاه شخصیشان جدا سازند و در نتیجه این گونه برداشت میکنند که دیگران نیز دنیا را به همان نحوی تجربه میکنند که آنها تجربه مینمایند (پیاژه و اینهلدر[9]، ۱۹۵۶). در نهایت این محدودیت، توانایی آنها را در ارتباط کاهش میدهد. هر چند انتظار میرود که عملکرد بزرگسالان در این زمینه بهتر از کودکان باشد، با این حال آنها هم گاهی با این مرحله فاصله دارند و قضاوتشان در مورد دیگران تحت تأثیر دیدگاه شخصیشان قرار میگیرد و همراه با سوگیری است. این نکته نیز قابل ذکر است که افراد تحت فشار عصبی و اشتغال ذهنی شدید، بیش از گذشته دیدگاه و احساس دیگران را نادیده میگیرند. چنین محدودیتهایی برای مد نظر قرار دادن دیدگاه دیگری، موجب کاهش تأثیرگذاری ارتباط کلامی میشود. زیرا ارتباط کلامی مؤثر، ناشی از یک فرآیند دوطرفه درکشدگی است و نه یک فرآیند تک نفره. میتوان در اینجا به لزوم شکلگیری دیالوگ که مستلزم دستیابی به فضایی مشارکتی به همراه درک متقابل است اشاره نمود. همان طور که آلبرت کلارک[10] و سوزان برنان[11]، مشاهده کردند، بسیاری از فعالیتهای بشری ذاتاً مشارکتیاند و اگر بخواهیم آنها را تکی مورد بررسی قرار دهیم معنیدار نمیشوند. برای مثال جهت دست دادن، آموزش دادن، رقص والس، بازی شطرنج و معاشقه دو نفر لازم است. برای آنکه این فعالیتها رخ دهند و هر دو طرف بتوانند به اهدافشان برسند، باید در محتوا و فرایند کاری که بر سر انجام آن توافق کردهاند، با یکدیگر همکاری کنند. شکلگیری دیالوگ و رابطهی انسانی نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد.
هر چند زبان در رابطهی رو در رو رشد و نمو مییابد، خلاقیت بشر به او این امکان را داده است که ازمحدودیتهای زمانی و مکانی مربوط به زبان فراتر رود و از طریق اختراعاتش چنین محدودیتهایی را مرتفع سازد. یکی از مهمترین اختراعات در این راستا، ابداع خط بوده است که به حدود ۴۰۰۰ سال قبل باز میگردد. با این حال، چنین ابداعاتی به همین نقطه محدود نشده است و این سیستم نوشتاری امروزه به تکنولوژیهای پیچیدهتری همچون پیام کوتاه، عکس، صوت و صورتکهایی که نشاندهندهی احساساتاند تغییر شکل یافته است.
با وجود اینکه این شیوههای جدید ارتباطی امکان رابطهی سریع و مختصر را فراهم ساختهاند، به طور حتم با عواقبی همراهاند که تأثیر مستقیم و به سزایی در زندگی امروزهی ما دارند چرا که اکثر آنها از لحن برخوردار نیستند و مخاطب را دچار سوء تفاهم و ابهام مینمایند.
در نهایت، همان گونه که در این مقاله هم اشاره شد، شکلگیری کلام و زبان مسیر پر پیچ و خم و طولانی را از ابتدای تاریخ بشریت طی نموده است و در ادامه نیز مسیری طولانی در پیش دارد. کیفیت زندگی اجتماعی ما امروزه بسیار وابسته به این مهارت است که اطلاعات در چه حد و چگونه، به دیگری انتقال یابد. علاوه بر این، زبان با پیچیدگیهای خاص خود این امکان را به انسان میدهد که با تجربهی خود و دیگری در ارتباط قرار گیرد. دیگری را بشناسد و خود را بشناساند. تنها با استفاده از جادوی کلام است که عمیقترین تجربیات و احساسات در ما جای میگیرد و تجربه میشود. ما با کلام ترمیم میکنیم؛ زخم میزنیم؛ متقاعد میسازیم؛ عشق میورزیم؛ نوازش میکنیم و نابود میسازیم.
بدون کلام و جادوی آن ذهن و زندگی به طور دردناکی خالی می ماند…
منابع:
Brown, R. (1965). Social psychology. New York: The Free Press. |
Clark, H. H., & Brennan, S. E. (1991). Grounding in communication. In L. B.Resnick, J. M. Levine, & S. D. Teasley (Eds.), Perspectives on socially shared cognition. Washington, DC: APA. |
Deacon, T. W. (1997). The symbolic species: The co-evolution of language and the brain. New York: W.W. Norton |
Krauss, R. M. (2002). The psychology of verbal communication. International Encyclopaedia of the Social and Behavioral Sciences. London: Elsevier, 16161-16165. |
Piaget, J., & Inhelder, B. (1956). The Child’s Conception of Space. Rout-ledge and Kegan Paul, Ltd., London, England. |
Resnick, J. M. Levine, & S. D. Teasley (Eds.), Perspectives on socially shared cognition. Washington, DC: APA |
Seyfarth, R. M., Cheney, D. L., & Marler, P. (1980). Vervet monkey alarm calls: Semantic communication in a free-ranging primate. Animal Beh. 28: 1070-1094. |
Symonds, M. (1962). Faulty verbal communication between parents and children. The American Journal of Psychoanalysis, 22(1), 98-101. |
Tinbergen, N. (1952). Derived activities: Their causation, biological significance, origin and emancipation during evolution. Quart. Rev. Biolog. 27: 1-32 |